سفارش تبلیغ
صبا ویژن



روز بارانی - پیچکای کلبه ای کوچک






درباره نویسنده
روز بارانی - پیچکای کلبه ای کوچک
یونس.م
اینجا کلبه ی ی منه....و من فقط یه آدم معمولی ام
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
خرداد 90


لینکهای روزانه
ممنــــ ــ ـوعه های مـــــ ــن [4]
رژیم غذایی و تغذیه
همه چیز راجع به دارو و داروسازی
چند دانشجوی پزشکی مهر 89 شهید بهشتی [1]
شعر و داستان [1]
شعر [1]
[آرشیو(6)]


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
روز بارانی - پیچکای کلبه ای کوچک

آمار بازدید
بازدید کل :13990
بازدید امروز : 4
 RSS 

 

روز بارانی

روز بارانی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم  .


دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکنه
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
.
.
.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه اومدی
مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو!

دکترعلی شریعتی

 



نویسنده » یونس.م . ساعت 1:51 عصر روز چهارشنبه 90 خرداد 18